***پادشاهی پوران دخت و آزرم دخت***

***پادشاهی پوران دخت و آزرم دخت***

پوران دخت pouran dokht افسانه ایرانی

در اواخر دوران شاهنشاهی ساسانی ، ایران اوضاع آشفته و نابسامانی را طی می کرد و این اوضاع نتیجه نیرنگ و حیله ی نظامیان و موبدان بود که هرکدام برای منافع خود علیه شاه یا شاهزاده ای نیرنگ می کردند و او را از تخت به پایین می کشیدند

آن زمان ایران و رسم آیین دیرینه اش دستخوش اختلاف و تعصب روحانیون گشته بود و هر چند روزی یکی از سرداران شورشی می کرد و یا شاهزاده ای بر تخت می نشست ، در همان هنگام که اهریمن نفاق کشور ساسانیان را به ورطه مرگ و نیستی می کشانید و ایران در یکی از دشوارترین شرایط تاریخش قرار داشت حکومت کشور به زنان واگذار شد ، یعنی حکومت و مدیریت ایران را چند ماهی ملکه پوران دخت در اختیار داشت و پس از مرگ او حکومت به آزرم دخت رسید

به علت اینکه اکثر کتاب های دوران ساسانی که بیان گر تاریخ و فرهنگ آن زمان بودند در حمله اعراب به ایران سوزانیده و نابود شدند ، اطلاعات دقیقی از زمان حکومت این دو ملکه در دسترس نیست

به حکومت رسیدن پوران دخت و آزرم دخت ، نمایان گر این است که شرایط فرهنگی آن زمان در حدی بوده است که زنان نیز حاکم شوند و این برخلاف سخن افرادی است که بیان می دارند در ایران دوره ساسانی تبعیض شدیدی میان مردان و زنان برقرار بوده و زنان حق انجام دادن بسیاری از کارها را نداشته اند ، قطعا اگر چنین می بود حکومت سلسله شاهنشاهی ساسانی بدست زنان سپرده نمی شد

به جاست که پاره ای از اشعار حکیم ابوالقاسم فردوسی در باره ی پوران دخت و آزرم دخت را بخوانیم:

پوران دخت افساه ایرانی

پادشاهی پوران دخت در شاهنامه:

یکی دختری بود پوران بنام

بران تخت شاهیش بنشاندند

چنین گفت پس دخت پوران که من

کسی راکه درویش باشد ز گنج

مبادا ز گیتی کسی مستمند

ز کشور کنم دور بدخواه را

...

همی​داشت این زن جهان را به مهر

چو شش ماه بگذشت بر کار اوی

به یک هفته بیمار گشت و بمرد

چنین است آیین چرخ روان

چو زن شاه شد کارها گشت خام

بزرگان برو گوهر افشاندند

نخواهم پراگندن انجمن

توانگر کنم تانماند به رنج

که از درد او بر من آید گزند

بر آیین شاهان کنم گاه را

...

نجست از بر خاک باد سپهر

ببد ناگهان کژ پرگار اوی

ابا خویشتن نام نیکی ببرد

توانا بهرکار و ما ناتوان

پوران دخت افساه ایرانی

پادشاهی آزرم دخت در شاهنامه:

یکی دخت دیگر بد آزرم نام

بیامد به تخت کیان برنشست 

نخستین چنین گفت کای بخردان

همه کار بر داد و آیین کنیم 

هر آنکس که باشد مرا دوستدار

کس کو ز پیمان من بگذرد 

به خواری تنش را برآرم بدار

همی​بود بر تخت بر چار ماه 

از آزرم گیتی بی​آزرم گشت

شد اونیز و آن تخت بی​شاه ماند 

همه کار گردنده چرخ این بود

ز تاج بزرگان رسیده به کام

گرفت این جهان جهان رابه دست 

جهان گشته و کار کرده ردان

کزین پس همه خشت بالین کنیم 

چنانم مر او را چو پروردگار

بپیچید ز آیین و راه خرد 

ز دهقان و تازی و رومی شمار

به پنجم شکست اندر آمد به گاه

پی اختر رفتنش نرم گشت

به کام دل مرد بدخواه ماند 

ز پرورده​ی خویش پرکین بود

گردآفرید

گردآفرید

 

"دژ مرزی در آستانه سقوط است. حالا گژدهم پیر مانده و یک دژ بی پناه بر سر راه ایران. در دژ اما کس دیگری هم هست. همو که قلبش برای ایران می تپد. از نامش اگر می پرسید گُرد آفرید صدایش می کنند. دختر زیباییست! ... و دلیر و شجاع و درنده همچون شیر..."

یکی از پهلوانان زن سرزمین ایران . از او به عنوان دختر گژدهم یاد می کنند که با لباسی مردانه با سهراب زورآزمایی کرد. فردوسی بزرگ از او به نام زنی جنگجو و دلیر از سرزمین پاکان یاد می کند

گردآفرید دختر زیبا و چابکسوار کژدهم که پدرش در مرز ایران و توران مرزبان بود. هنگامی که به دستور افراسیاب لشکری به سرکردگی سهراب برای جنگ با ایرانیان وارد مرز ایران شد گردآفرید لباس رزم به تن کرد و به جنگ سهراب رفت. مبارزه تن به تن بین سهراب و گردآفرید شروع شد و سهراب نمی دانست که گردآفرید زن است زیرا او در لباس و کلاه رزمی شبیه مردان بود، ناگاه در حین جنگ کلاه از سر گردآفرید بزمین افتاد و موهایش نمایان شد، سهراب آن موقع دانست که طرف مقابل او دختر است، دلباخته و عاشقش شد و از او خواستگاری نمود ولی گردآفرید چون سهراب را ایرانی نمیدانست و از هویت او که پسر رستم بود آگاهی نداشت این همسری را نپذیرفت زیرا نمی خواست همسر یک نفر غیر ایرانی باشد که فرماندهی لشکر دشمن را بر عهده داشت بشود

معروفترین زنی که در شاهنامه حضور دارد گردآفرید است

گرآفرید پهلوان ، در داستان شاهنامه این چنین از سپاه توران هماورد می طلبد:

فرود آمد از دژ به کردار شیر

به پیش سپاه اندر آمد چو گرد

که گردان کدامند و جنگ آوران

کمر بر میان باد پایی به زیر

چو رعد خروشان یکی و یله کرد

دلیران و کار آزموده سران

هنگامی که گرد آفرید ، بعد از نبرد با سهراب ، به درون دژ باز می گردد ، از بالای دژ این چنین سهراب را ریشخند می کند و برای او رجز می خواند :

بخندید بسیار گرآفرید

چوسهراب را دید بر پشت زین

چرا رنجه گشتی کنون بازگرد

بخندید و او را به افسوس گفت

... ولیکن چو آگاهی آید به شاه

شهنشاه و رستم بنجنبد ز جای

نماند یکی زنده از لشکرت

به باره بر آمد سپه بنگرید

چنین گفت کای شاه ترکان چین

هم از آمدن هم ز دشت نبرد

که ترکان ز ایران نیابند جفت ...

که آورد گری ز توران سپاه

شما با تهمتن ندارید پای

ندانم چه آید ز بد بر سرت

در آخر توصیه می کنم که حتما داستان "گردآفرید دختر ایرانی" که در سایت عجایب نوشته شده است را از آدرس زیر دانلود کنید و بخونید

پوروچیستا (نماد آزادی زن در ایران باستان)

پوروچیستا (نماد آزادی زن در ایران باستان)

پوروچیستا pourochista

پوروچیستا نام کوچک‌ترین دختر از سه دختر زرتشت، بود

نام و نام خانوادگی پوروچیستا بطور کامل پوروچیستا اسپنتمان هیچداسپان بود

 

 پوروچیستا که در ایران باستان نام دختر بوده در دین یشت به معنای دانش والا آمده است 

به عبارت دیگر واژه پوروچیستا به معنی پُربینش است

 

پوروچیستا از نخستین ایمان آورندگان به اهورا مزدا بوده است

در گات ها از هفت نفر به عنوان نخستین ایمان آورندگان یاد می شود که پوروچیستا نیز یکی از آنهاست

( این هفت نفر عبارتند از میدیوماه (پسر عموی اشو زردشت)، پوروچیستا (دختر کوچک اشو زردشت)، فرشوشتره (از خاندان ایرانی هوگو، پدر همسر اشو زردشت)، فریانا (از خاندان های تورانی) جاماسپ (از خاندان هوگو و همسر پوروچیشتا)، کی گشتاسپ و همسرش بانو هوتوسا (هر دو از خاندان های برجسته ایرانی) )

نحوه ازدواج پوروچیستا نیز بسیار جالب و نشان دهنده آزادی دختران ایران باستان در انتخاب همسرشان است

داستان پیوند دختر زرتشت، پوروچیستا در اوستا بخش یسنا، هات 53 (گات 53) آمده است که این داستان از دیدگاهای گوناگونی دارای ارزش فراوانی است. نحوه ازدواج پوروچیستا، بیانگر حقوق والای یک زن در نزر ایرانیان باستان است

در گات 53 نوشته شده است :

" ای پورچیستای اسپنتمان

 ای جوانترین دختر زرتشت

 اهورا مزدا آن کس را که به اندیشه نیک و به پاکی و راستی پایبند است به همسری تو می دهد ، پس با خرد خود همه پرسی کن  و با پارسایی و دانش نیک رفتار کن "

این گفتار زرتشت یک حقیقت مسلم را آشکار می سازد و آن این است که دختر در آئین زرتشت درانتخاب همسر آزاد است و عقیده پدر بر او تحمیل نمی گردد

 

ایرانیان باستان (زرتشتیان) خرد مقدس و حق انتخاب را از نعمت های خدا به انسان می دانستند و بنابراین دختران خود را به صورت تحمیلی وادار به ازدواج نمی کردند

 

در قسمتی دیگر از گات 53 شاهد گواه گیری زرتشت از پوروچیستا و جاماسب (جاماسپ وزیر گشتاسب شاه بوده‌است. جاماسپ را از نخستین فیلسوفان ایرانی میدانند ) هستیم

این گواه گیری نمایان گر این است که ایرانیان برای ازدواج نزد موبدی می رفتند و او آنها را به همسری هم در می آورد

 

وسخن آخر این که پوروچیستا را می توان به عنوان نماد آزادی زن ایرانی در نظر گرفت . و داستان هایی که از وی نقل شده است نیز نمایانگر این است زنان نزد ایرانیان باستان دارای ارزش و احترام می بوده اند

آرتمیس

آرتمیس

آرتمیس آمیتیس Artmis Amitis 

" ناوگان پارسیان در ساحل پهلو می گیرد

ارتش خشایارشا به سمت آتن پیش می رود

پیروزی نزدیک است

پارسیان با سرافرازی به آتن وارد می شوند

شهر خالی است

همه یا در دریا شکست خورده اند یا از شهر گریخته اند

آتن فتح شد "

 

آرتمیس یا آرتمیز در لغت به معنی راست گفتار بزرگ است

از آرتمیس به عنوان نخستین و تنها زن دریا سالار جهان تا به امروز نام برده اند

 او به سال 480 پیش از میلاد به مقام دریا سالاری ارتش شاهنشاهی خشایارشا رسید . و در نبرد ایران و یونان ارتش ایران را از مرزهای دریایی هدایت می کرد

آرتمیس با خردمندی و کارآمدی بی همتایی٬ ‌کشتیهای جنگی دیو پیکر را رهبری کرد و با فرماندهی درست بایسته خویش٬ ‌ در حالی که بسیاری از ناوگانهای دیگر از دشمن شکست خوردند، ناوگان تحت فرماندهی او بر یونانیان پیروز شد

این زن فرمانده از رایزنان جنگی خشایارشا نیز بوده است

تاریخ نویسان یونان او را در زیبایی و برجستگی و متانت سرآمد همه زنان آن روزگار نامیده اند

یوتاب (نماد دلیری و بی باکی ِ زن در ایران باستان)

یوتاب (نماد دلیری و بی باکی ِ زن در ایران باستان)

youtab یوتاب

" سپاه دشمن در ایران می تازد...

شهر ها سقوط می کنند ...

شوش و بابل و استخر تسلیم شده اند ...

اسکندر برای فتح پارسه حرکت می کند ...

اما در کوه های کهکیلویه ...

در تنگه های در بند پارس متوقف می شود ...

دشمن راه پیش ندارد ...

سپاهیان آریوبرزن و خواهرش یوتاب راه را بر دشمن بسته اند ...

نبرد در می گیرد ...

دشمن عقب می نشیند ...

و اما ...

خیانت ...

با خیانت یکی از ایرانیان دشمن سپاهیان آریوبرزن و یوتاب را محاصره می کند ...

اما ایرانیان حلقه ی محاصره ی دشمن را می شکنند ...

آریوبرزن و یوتاب به پارسه می روند ...

اما ...

پایتخت قبل از رسیدن آنها سقوط کرده است ...

سپاهیان نا امید ...

در روبرویشان دشمن ...

و در عقب شان هم دشمن ...

خواهر و برادر ...

دلیر و بی باک ...

جنگ با دشمن ...

و مرگ در راه میهن"

یوتاب در لغت به معنی درخشنده و بیمانند است

از یوتاب به عنوان یکی از سردارن زن ایرانی نام برده اند

 یوتاب خواهر آریوبرزن سردار نامدار ارتش شاهنشاهی داریوش سوم بوده است

وی در نبرد با اسکندر گجستک همراه آریو برزن فرماندهی بخشی از ارتش را بر عهده داشته است . او در کوههای بختیاری راه را بر اسکندر بست ولی یک ایرانی خائن راه را به اسکندر نشان داد و او از مسیر دیگری به ایران هجوم آورد

از یوتاب به عنوان شاه آتروپاتان ( آذربایجان ) در سالهای 20 قبل از میلاد تا 20 پس از میلاد نیز یاد شده است

آریو برزن و یوتاب در راه وطن کشته شدند و نامی جاویدان از خود بر جای گذاشتند

به پاس هر وجب خاکی از این ملک          چه بسیار است ، آن سرها که رفته !

ز مستی برسر هر قطعه زین خاک           خدا  داند  چه  افسر  ها  که  رفته  !

ِِشیر زنان ایران باستان

 
در اينجا اشنا ميشويم با شماري از دلاور بانوهاي ايراني :
================================================
يوتاب :

سردار زن ايراني كه خواهر اريوبرزن سردار نامدار ارتش شاهنشــــــاهي
داريوش سوم بوده است. وي در نبرد با اسكندر گجــستك همراه اريوبرزن
فرماندهي بخشي از ارتش را بر عهده داشته است او در كوهـهاي بختياري
راه را بر اسكندر بست . ولي يك ايراني راه را به اسكندر نشان داد و او از
مسير ديگري به ايران هجوم اورد. با اين حال هم اريوبرزن و هم يوتاب در
راه ميهن كشته شدند و نامي جاويدان از خود بر جاي گذاشتند.

درياسالار بانو ارتميز :
نخستين و تنها بانوي درياسالار جهان تا به امروز . او به سال 480 پيــش
از ميلاد به مقام درياسالاري ارتش شاهنشاهي خــشايارشاه رسيد و در نبرد
ايران و يونان ارتش شاهنشاهي ايران را از مرزهاي دريايي هدايت ميكرد .
تاريخ نويسان يونان او را در زيبايي برجستگي و متانت سرامد تمامي زنان
ان روزگار ناميده اند.

اتوسا :
ملكه بيش از 28 كشور اسيايي در زمان امپراتوري داريـــــــــــوش بزرگ .
هرودت پدر تاريخ از وي به نام شهبانوي داريـــــوش بزرگ ياد كرده است و
اتوسا را چندين باد در لشكر كشي هاي داريوش ياور فكري و روحي داريوش
بزرگ دانسته است.

ارتادخت :
وزير خزانه داري و امور مالي دولت ايران در زمان شاهنشاهي اردوان چهارم
اشكاني. به گفته كتاب اشكانيان اثر دياكونوف روســــي خاور شناس بزرگ او
ماليات ها را سامان بخشيد و در اداره امور مالي كوچكتـــــرين خطايي مرتكب
نشد و اقتصاد امپراتوري پارتيان را رونق بخشيد.

ازرمي دخت :
شاهنشاه زن ايراني در سال 631 ميلادي . او دختر خـــــــــسروپرويز پس از
" گشناسب بنده " بر چندين كشور اسيايي پادشاهي كرد.

اذرناهيد :
ملكه ملكه هاي امپراتوري ايران در زمان شاهنـــــــشاهي شاپور يكم بنيانگزار
ساسله ساساني. نام اين ملكه بزرگ و اقتدارات دولتي او در قلمرو ايــــران در
كتيبه هاي كعبه زرتشت در استان فارس بارها امده است و او را ستايـش كرده
است.

پرين :
بانوي دانشمند ايراني . او دختر کی قباد بود كه در سال 924 قبل از مــيلاد
هزاران برگ از نسخه هاي اوستا را به زبان پهلوي براي ايندگان از گوشه و
كنار ممالك اريايي گرداوري نمود و يكبار كامل ان را نوشت و نامش در تاريخ
ايران زمين براي هميشه تبت گرديده است.

فرخ رو :
نام او به عنوان نخستين بانوي وزير در تاريـــــخ ايران ثبت شده است وي از
طبقه عام كشوري به مقام وزيري امپراتوري ايران رسيد.


گردافريد :
يكي از پهلوانان سرزمين ايران. تاريخ از او به عنوان دختر كژدهم ياد ميــكند
با لباسي مردانه با سهراب زورازمايي كرد . فردوسي بزرگ از او به عـــنوان
زني جنگو و دلاور سرزمين پاكان ياد ميكند.


ارياتس :
يكي از سرداران مبارز و دلير هخامنشيان در سالهاي پيش از ميلاد. مورخــين
يوناني در چندين جا نامي از وي به ميان اورده اند.


هلاله :
پادشاه زن ايراني كه به گفته كتاب ديني و تاريخي ( 391 يشتا 274+1 يشتا 2 )
در زمان كيانيان بر اريكه شاهنشاهي ايران نشست . از او به عنوان هفتـــمين
پادشاه كياني ياد شده است كه نامش را " هماي چهر ازاد ) نيز گفته اند.

================================================

مردان ايران باستان بانوان خود را احترام بسيار ميگزاشتند و در تمامي امور
با انها مشورت ميكردند و براي ايده و عقيده انها احترام بسزايي قائل بودند.

در ايران باستان اهميت بســـياري به مقام زن و مرد داده شده است . زن را
بانوي خانه – مون پثني – مي ناميده اند و مرد را – مون بد – يا مدير خانه
مي ناميده اند. در نسخه هاي ديني ايران باســــــتان زنان شوهردار از اجراي
مراسم ديني معاف بودند . زيرا تشكيل خانواده و پرورش يك جامعه نيك كردار
كه يكي از اركان ان تربيت مادر است بزرگترين عمل نيك در كارنامه زنان ثبت
ميشده است.