انقراض قاجاریه و سلطنت رضا خان

رضاخان در غیاب شاه که در فرنگ به سر می برد؛‌ روز به روز موقعیت خود را بیشتر تحکیم می کرد و در عین حال می کوشید تا تبلیغاتی گسترده علیه احمد شاه او را نسبت به سرنوشت مملکت لاقید و بی اعتنا جلوه دهد. عوامل رضاخان در شهره های مختلف چنین تبلیغ می کردند که شاه علاقه ای به ایران ندارد و به دنبال عیاشی در فرنگ می باشد.
احمد شاه پس از تثبیت موقعیت رضا خان در ایران و به خصوص پس از رای اعتمادی که با نیرنگ و توطئه و فشار از مجلس گرفته شد، برای بازگشت به ایران در حالتی تردید آمیز به سر می برد، اما پس ازمدتی مطالعه تصمیم به بازگشت به ایران و حفظ سلطنت گرفت. انگلیسی ها وقتی از تصمیم شاه برای عزیمت به ایران مطلع شدند، به نزد اوئ رفتند و ضمن مبالغه در اوضاع آشفته ایران صلاح او را در این دیدند که تا مدتی از رفتن به ایران چشم بپوشد تا رضاخان بتواند امنیت لازم را برای حضور شاه در کشور فراهم آورد.
انگلیسی ها قیام خزعل را نمونه ای از عدم امنیت شمردند و احمد شاه که از واقعیات پشت پرده تا حدود زیادی بی خبر بود، به راستی باور کرد که در گوشه وکنار کشور شورش هایی وجود دارد که حتی در صورت ورود وی به ایران ممکن است جان او به خطر بیفتد.
هر چه مدت زمان توقف شاه در اروپا بیشتر طول می کشید، تبلیغات طرفداران رضاخان مبنی بر اینکه شاه علاقه ای به سرنوشت ایران ندارد بیشتر می شد و مردم نیز کم کم این معنی را باور می کردند. پس از سرکوبی شورش خزعل و بعضی شورش های پراکنده دیگر با توجه به امنیتی که رضا خان به کمک سرنیزه به وجود آورده بود محبوبیت او افزایش یافت ودر همین حال در اثر تبلیغاتی که توسط عومل رضاخان انجام می گرفت بدبینی نسبت به احمد شاه بیشتر می شد.
هر چه مواضع قدرت نخست وزیر مستحکم تر می شد، مخالفت و تبلیغ علیه احمد شاه نیز گسترده تر می گشت. کم کم با برنامه قبلی تلگراف هایی از طرف فرماندهان نظامی و حکام بعضی ایالات به مرکز مخابره شد که عدم صلاحیت شاه را در ادامه سلطنت تاکید می کردند و خواستار سلطنت رضاخان بودند. در کنار این تلاش های زیرکانه در میان مردم چنین شایع کردند که احمد شاه ممکن است بدون توجه به زحمات و کوشش های خستگی ناپذیر نخست وزیر درصدد خلع او از نخست وزیری برآید و بار دیگر اوضاع سامان یافته کشور را پریشان و آشفته سازد. مردم که به شدت از تجدید هرج و مرج در کشور بیم داشتند با چنین شایعاتی به ادامه حکومت رضاخان متمایل می شدند.
به این ترتیب زمینه ذهنی بیشتری برای کنار گذاشتن احمد شاه فراهم می شد. تبلیغات رضاخان و طرفدارانش علیه احمد شاه تا به آن اندازه بود که شخصیت هایی چون مدرس و دکتر مصدق نیز موفق به خنثی کردن آن نشدند.
پس ازآنکه عمال انگلیس اذهان عموم مردم را به سود رضا خان آماده کردند، سرانجام در سال 1304ه.ش ماده واحده ای به صورت طرح تقدیم مجلس شد که در آن خلع قاجاریه از سلطنت و سپردن حکومت موقت به رضاخان خواسته شده بود. در این ماده واحده پیش بینی شده بود که پس از خلع قاجاریه مجلس موسسان برای تغییر چند ماده از قانون اساسی تشکیل خواهد شد و تکلیف قطعی سلطنت را تعیین خواهد کرد. جز چهار تن از نمایندگان مجلس از جمله آیت الله مدرس و دکتر مصدق بقیه نمایندگان به این طرح رای مثبت دادند.
این مخالفت ها نیز موثر واقع نشد و آن ماده واحده به اینصورت از تصویب مجلس گذشت:
«ماده واحده- مجلس شواری ملی به نام سعادت ملت، انقراض سلطنت قاجاریه را اعلام نموده و حکومت موقتی را در حدود قانون اساسی و قوانین موضوعه مملکتی به شخص آقای رضاخان پهلوی واگذار می نماید. تعیین تکلیف حکومت قطعی موکول به نظر مجلس موسسان است که برای تغییر مواد 36، 37، 38 و 40 متمم قانون اساسی تشکیل می شود...»
ده روز پس از خلع احمد شاه از سلطنت سفیر انگلستان نزد رضاخان رفت و طی یادداشتی از سوی دولت انگلستان حکومت وی را به رسمیت شناخت. فردای همان روز نیز سفیر شوروی به حضور رضاخان رسید و به رسمیت شناختن حکومت او را توسط دولت متبوعش اعلام کرد.
با چنین حمایت همه جانبه ای که از سوی دولت های بزرگ خارجی انجام گرفت، قابل پیش بینی بود که مجلس فرمایشی موسسان نیز با وجود مخالفت های عده ای از نمایندگان، سلطنت رضاخان را بپذیرد.
در سال 1304 ه. ش، مجلس موسسان با نطق رضاخان افتتاح شد و پس از شش روز بحث و گفتگو رضا خان را به پادشاهی ایران انتخاب و سلطنت را در خانواده او موروثی کرد.

رضا شاه

رضا شاه پهلوی یا رضا شاه کبیر (۱۲۵۶ در آلاشت مازندران۱۳۲۳ در ژوهانسبورگ آفریقای جنوبی) شاه ایران (از ۱۳۰۴ تا ۱۳۲۰) و بنیانگذار دودمان پهلوی بود. سلطنت رضا شاه پایان فرمانروایی قاجاریان و آغاز دوران حکومت پهلوی بود که با انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ به پایان رسید.

رضا که کودکی یتیم بود دوران خردسالی را در فقر گذراند. از نوجوانی به نظام پیوست و مدارج ترقی را طی نمود. در کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹، نیروهای قزاق به فرماندهی رضاخان تهران را اشغال نمودند. رضاخان ابتدا در مقام وزیر جنگ، بسیاری از ناآرامی‌ها و راهزنی‌ها را از بین برد. در سوم آبان ۱۳۰۲ رضاخان با فرمان احمدشاه قاجار به نخست‌وزیری منصوب شد و ابتدا تلاشی در جهت جمهوری‌خواهی نمود. ولی در سال ۱۳۰۴ به پادشاهی رسید. وی سرانجام در سال ۱۳۲۰، پس از اشغال‌شدن ایران بر دست متفقین، تحت فشار بریتانیا مجبور به ترک سلطنت گردید و سه سال بعد در شهر ژوهانسبورگ در آفریقای جنوبی به مرگ طبیعی درگذشت.

سلطنت رضا شاه شاهد ایجاد نظم نوین بود. او برای تضمین قدرت مطلق خود، روزنامه‌های مستقل را بست، مصونیت پارلمانی را از نمایندگان گرفت و مهمتر از آن، احزاب سیاسی را از بین برد. حزب تجدد که صادقانه از رضاشاه حمایت کرده بود، نخست جای خود را به حزب ایران نو و سپس حزب ترقی – سازمانی به تقلید از حزب فاشیست موسولینی و حزب جمهوریخواه آتاترک – داد. ولی همین حزب ترقی نیز به زودی به گمان اینکه اندیشه‌های خطرناک جمهوریخواهانه دارد برچیده شد. او با بدست آوردن قدرت بلامنازع، اصلاحاتی اجتماعی را آغاز کرد. با آن که رضاشاه هرگز طرح ساختاریافته‌ای برای نوین‌سازی ایران ارائه نداد – تز عمده‌ای ننوشت، سخنرانی‌های مهمی ایراد نکرد، و وصیتی از خود به جای ننهاد – اما اصلاحاتی انجام داد که هرچند قاعده‌مند نبود، نشان می‌دهد که وی خواهان ایرانی بود که از یکسو رها از نفوذ روحانیون، دسیسه بیگانگان، شورش عشایر و اختلافات قومی، و از سوی دیگر دارای موسسات آموزشی به سبک اروپا، زنان متجدد و شاغل در بیرون از خانه، ساختار اقتصادی نوین با کارخانه‏های دولتی، شبکه‌های ارتباطی، بانکهای سرمایه‌گذار، و فروشگاههای زنجیره‌ای باشد. او برای رسیدن به هدفش –بازسازی ایران طبق تصویر غرب- دست به مذهب‌زدایی، برانداختن قبیله‌گرایی، ناسیونالیسم، توسعه آموزشی و سرمایه‌داری دولتی زد.

کوروش بخواب که پهلوی بیدار است

درست است در ان دوران فساد و درخواست روابط از زنان بسیار ر ایج بود ولی دوره این چیزها تمام شده و دیگر مردها دنبال خانمها نیستند و به هیچ عنوان داستانهای از این دست اتفاق نمی افتد و بدین ترتیب مشکلات مملکتی مرتفع شده .من در دوران انقلاب یکی از دلایلم برای نفی رژیم شاه فساد علنی بود مانند عکس های سر درب سینماها که بحمدالله فساد از مملکت ما برچیده شده و حتی یک جمله رکیک در توالت ها و روی دیوارها نوشته نمی شود .دختران و پسران جوان سر بزیر و محجوب به زندگی ادامه می دهند

============================================

ببخشید انقدر زیاده که سرم گیج رفت !به بد امو زی صحنه های هیجان انگیزش فکر می کنی ؟
من این اواخر با گذشت سالهای عمر یک نظریه پیدا کردم که مخصوص خودم هست و اصلا کپی شده نیست !!البته بسیار ساده هم است .
برای اینکه بفهمیم که یک کارخانه درست مطابق برنامه ریزی بازده لازم را داره 2 راه است :
1- بیاییم و در پروسه تولید دقیق شیم و بررسی های زیادی انجام دهیم و سرانجام دریابیم که کار درست انجام میشه یا نه .
2- محصول نهایی را ببینم !!
کمی عجیب است ولی فکر کنید اگر ما از نظر فساد و ضعیت خوبی نداریم چگونه داستانهای فساد رژیم گذشته را که مردم به خاطر همین فسادش انقلاب کردند را با اب و تاب درج کنیم .این
باعث جلب توجه چه کسانی می شود .
جوانانی که خود را ملزم به کمترین دین و انسانیت نمی بینند فقط در اثر تبلیغات مضر به این سمت رفته اند .
چرا باید گناهان کبیره در جامعه ما صورت پذیرفته شده در اید ؟
من میگویم بی اعتمادی افراد به تبلیغات دینی .شما برای بیان عمق فساد در زمان تیمسار های پهلوی مدارک می اورید ولی مخاطب شما با نگاهی به محصول کار فرهنگی کنونی اعتماد لازم را پیدا نمی کنه و در این زمان نتیجه منفی هم از تبلیغات شما گرفته می شود .
چقدر داستان ازتوجه افراد مسن با دختران کم سن وسال داریم و این قطعا وجود داره .ببینید شرح دادن بنده صحنه های بد اموزی ندارد

============================================

البته دوست عزیز من منکر برخی معاصی و اقدامات غیر قابل قبول که گاه گاه رنگ و لعاب حکومتی نیز پیدا می کنند نیستم. ولی بررسی های فرهنگی و علوم اجتماعی و فرایندهای پیچیده ی ساختارهای جامعه آنقدرها ساده نیستند که با چنین رویکردهایی که عنوان کردید تحلیل و آنالیز شوند. احتمالا دانشجوی رشته های فنی هستید و این چنین تحلیلهایی بیشتر از جانب چنین قشری مشاهده می شود و البته چندان هم مورد نقد نیست. دید دانشجویان فنی و علوم پایه به مابحث جامعه شناختی ناشی از رویکرد مطلق گرایانه ای است که خاص چنین رشته هایی است. من نیز در اوایل و به همین دلیل از چنین آسیبی در امان نبودم

تغيير دولت، فقط با مجوز آمريكا

تغيير دولت، فقط با مجوز آمريكا
استمپل جان، دي: شاه،‌آن قدر به ايالات متحده نزديك شده بود كه به نظر مي‌آمد. بيشتر براي مقاصد آمريكا فعاليت مي‌كند تا هدف‌هاي ايران. شاه در جاه‌طلبي‌هاي منطقه‌اي، ديگر توجهي به مصالح و منافع كشور خود نداشت.»




همزمان با ورود قواي متفقين به ايران، از اوايل دهة 1320، آمريكايي‌ها نيز به ايران گسيل شدند.
عبدالرضا هوشنگ مهدوي در اين باره مي‌گويد:
«به محض اينكه سربازان آمريكايي در اواخر 1320 به منظور فرستادن محموله‌هاي جنگي به شوروي وارد خاك ايران شدند، توجه ايالات متحده به ايران جلب گرديد. حتي در شهريور 1321 وسايل اعمال نفوذ بر دولت ايران، در سفارت آمريكا در تهران مورد بررسي قرار گرفت.در يكي از گزارش‌هاي سفارت، از به مصلحت بودن گمارده شدن فوري آمريكاييان در مواضع استراتژيك دولت ايران و بخصوص لزوم اعزام يك هيأت نظامي به منظور نظارت و در صورت امكان، خنثي كردن هرگونه توطئه داخلي در ارتش ايران، سخن رفته بود. هيأت‌هاي امريكايي، مقاماتي را در وزارتخانه‌‌هاي دارايي، كشور و جنگ احراز كردند. به موجب موافقت‌ نامه‌اي كه در آبان 1322 با دولت آمريكا امضا شد، به رئيس هيئت مستشاران نظامي آمريكايي كه تحت فرماندهي وزارت جنگ ايالات متحده باقي مانده بود، اجازة دسترسي به كليه پرونده‌ها، مكاتبات و طرح‌هاي مربوط به اداره ارتش كه احتياج داشت، داده شده بود. همچنين از اختيار بازجويي، احضار و تحقيق از هر يك از كارمندان ارتش در اموري كه او را در اجراي وظايفش ياري مي‌داد برخوردار بود و حق پيشنهاد انتصاب، ترفيع، تنزل درجه، انتقال يا اخراج افسران ارتش را به شاه داشت.» 1
منصور رفيع‌زاده كه رياست ساواك در امريكا را به عهده داشت،‌در اين باره مي‌گويد:
«البته سفارت امريكا درتهران به عنوان مركزي براي جاسوسي و تماس گسترده با شخصيت‌هاي سياسي و به اصطلاح ملي فعاليت مي‌كرد. اصل چهار ترومن،‌گروه صلح، گروه تسليح اخلاقي، مؤسسه فرانكلين، انجمن ايران و امريكا، كنسول‌گري‌هاي تبريز و شيراز و ... همه و همه كارشان جاسوسي و جمع‌آوري اطلاعات و جذب افراد مستعد و كارآمد براي منافع آمريكا و نهايتاً سلطة آمريكا در منطقه بود.»2
و استمپل جان، دي در خصوص تسلط آمريكا بر ايران، مي‌نويسد:
«در سال 1977[1356] شاه،‌آن قدر به ايالات متحده نزديك شده بود كه به نظر مي‌آمد. بيشتر براي مقاصد آمريكا فعاليت مي‌كند تا هدف‌هاي ايران. آنان كه پرداختن بيش از حد به ارتش را غير ضرور مي‌دانستند، مي‌پرسيدند كه چرا بايد چنين باشد؟ پاسخ مخالفين اين بود كه: شاه دست نشانده بنده‌وار مجري هوس‌هاي امپرياليسم آمريكاست. شاه در جاه‌طلبي‌هاي منطقه‌اي، ديگر توجهي به مصالح و منافع كشور خود نداشت.» 3
و اسدالله علم در اين باره مي‌نويسد:
«شاه گفت: پنج‌شنبه گذشته سفير شوروي اجازه خواست كه هواپيماهايشان در راه بغداد و دمشق، از قلمرو هوايي ايران عبور كنند. وقتي اين تقاضا را رد كردم، خواست كه حداقل به ايرفلوت اجازه داده شود كه قطعات يدكي به بغداد حمل كند. چون ايرفلوت يك خط هوايي غير نظامي است، من با اين تقاضا موافقت كردم. حالا در اين فكرم كه آيا بايد به امريكايي‌ها اطلاع بدهم يا نه. پاسخ دادم كه اگر او امريكايي‌ها را دوست تلقي مي‌كند قطعاً بايد به آنها اطلاع داده شود، در غير اين صورت، اين موضوع حاكي از تغيير اساسي در سياست خارجي ماست. به من چراغ سبز داد كه سفير امريكا را مطلع سازم.» 4
آن چه باعث شد كه تا اين نقل قول‌ها به عنوان «مشت، نمونة خروار» در بالا آورده شود، سندي است كه در ذيل به مطالعه آن خواهيد نشست. در اين سند به نقش امريكا در تغيير دولت ايران اشاره شده است.

در ضمن اين كه، خوانندگان محترم را به مطالعه اين سند، دعوت مي‌نماييم، تقاضا منديم تا به يك سند حاشيه‌اي نيز كه در پي آمده است، توجه داشته باشند:

*سند اصل گزارش:
شماره : 607/300 تاريخ: 10/9/44
موضوع: وضع دولت
در حال حاضر وضع دولت از نظرداخلي و بخصوص وضع آقاي هويدا نخست‌وزير از نظر افكار عمومي و مردم بسيار خوب مي‌باشد و عصباني كردن مردم كه در گذشته وجود داشت به كلي از بين رفته و هر روز كه مي‌گذرد دولت آقاي هويدا [و] وضع او ثابت‌تر مي‌شود. اخيراً پس از چند ماه در بعضي از محافل مجدداً شايع شده كه آقاي دكتر آموزگار رئيس دولت مي‌شود و دولت غيرحزبي تشكيل مي‌دهد. بين وزراء كابينه اختلاف وود دارد و دكتر آموزار وزير دارايي و دكتر عاليخاني وزير اقتصاد و دكتر هدايتي وزير آموزش و پروش با آ‌قاي هويدا شروع به مخالفت نموده مشغول تدارك براي تشكيل دولت آينده هستند و به اعضاي حزب مردم و فراكسيون پارلماني آن نزديك شده و ارتباطات محرمانه‌اي دارند و اخيراً هم در اثر توصيه آقاي كيهان يغمائي نماينده مجلس شوراي ملي وزير آموزش و پرورش مير هاشمي مدير كل سابق بازرسي آن وزراتخانه را كه در زمان وزارت دكتر جهانشاهي به علت سوء استفاده و دزديهاي زياد منتظر خدمت شده بود به رياست شوراي عالي اداري گمارده است و در بقيه انتصابات نيز نظر نمايندگان حزب مردم را از هر جهت رعايت مي‌كند كه شايد بتوانند با جلب نظر آنها از كمكشان استفاده كنند.
نظريه منبع: آنچه مسلم است با رفت و آمدهاي زياد گروههاي آمريكايي و ديپلماتهاي آمريكايي به ايران تصميمي در مورد دولت آينده ايران اتخاذ نشده و اگر قرار باشد دولت نيز تغيير كند در بهار آينده صورت خواهد گرفت كه مطالعات آمريكاييها تمام شده باشد.